شاخه های یاس
نوشته شده توسط : علیرضا نفیسی

چند سطر روی یک پاره خط

وقتی بی راهه ها همره مادام افکار به هم بافته هایت گشتند، آرزوهایش مردند و تجلی چکه های نم نم بارن بر شیشه های پنجره اتاقش طرح خون نگاشت و سایه هایی را فریاد کرد تا  هرس گردد با لباس روسری شاخ و برگ نارون ها و بمیرد کم کمک ، بی صدا سایه سار امنیت در ذهن ها ! اینچنین چارقد شد اسطوره پاکبازان تا صداقت در ورای تارو پودش رنگ بازد به مشکی مطلق و برافراشته شود بیرق ریا بر کانون آزادی و آزادگی تا جای خالی دستمالی بر سر دست آویزی شود برای هتک حرمت به دست هر نامردمی!  کنکاش نگاه برایش ترانه تحقیر می نوازد ، سهم او از انتخاب فقط گفتن آری است و صدای بیدادگر سلطه مدتهاست که گه گاه جاده سیاه شلاق را بر پهنه جسم و ذهنش هویدا ساخته  و زیر تن پوش سرد لباس این جاده دردآلود را از کوچه باغ قلبش رد کرده و او را برای ادامه مردد. ناتوان در میان اینهمه دست های آلوده به هرزگی و و بی صدا لابه لای گوشهایی به چوب پنبه مهر و موم گشته، دیگر بیزار شده از گیر و دار گذر از رودخانه سرنوشت. کاش او را به این حال افسردگی وا نمیداشتی تا او هم مانند تو فرصتی می داشت برای گفتن، برای خالی شدن و من تورا در مرداب غرور یافتم وقتی چشمه سار چشمانش اشک را بر بستر کبود گونه های سردش میلغزاند و او را به نهایت غریبانگی سوق می داد و بی نهایت سرنوشت او به بوته های شب بوی حیاط با ریسمانی نا مرئی از جنس تعصب پیوندی ناگسستنی خورده و او را همچو شبوها به ملعبه ی شباهنگام مشام هوس مبدل ساخته. آنی در این شبهای پر خسوف گره از گره نگاهت به غرور بازکش و گره کن نگاهت را در نگاه پر هیاهوی کویر چشمانش و بگو که در تلاطم ثانیه های بی مقدار سهم او از لحظه ها ، شکار شکارچی لحظه ها شدن است در این زمان که نور شایستگی در پستوی تاریکی، بادیه نشین شوره زار مرد سالاری گشته. قدم به قدم دفعه هزاران بار سنگین تر می شود حتی خش خش کلام برگریزان فرش پاییزی و وقتی در آغوش می گیرند سنگ فرش ها و نیمکت ها تنهایی عقمیقی را که به سیل سکوت، هق هق کنان از دریچه دیدگانش جاری است و در ورای تنه خفته درخت مجاور باز هم چشمی هرزه در تب و تاب تنیدن بر اوست.ای مرد گاه خنجر همان خورشیدک  چشمان ماست! بی تردید حق یک زن حق یک انسان است، با زن ها مهربان باشیم.

تقدیم به تمامی زن هایی که زیر باران سمی تبعیض و تعصب چتری از آبی آسمان در دست
دارند و سرشارند از مستی باران و شکوه آسمان

 





:: بازدید از این مطلب : 395
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 10 خرداد 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست